داوری داخلی

آثار داوری

آثار داوری

آثار داوری

اثار داوری نسبت به طرفین ، اثار داوری نسبت به سایر اشخاص و اثار داوری نسبت به مراجع قضایی ، بدین توضیح که درواقع داوری به جهت توافقی که بین طرفین داوری صورت گرفته و برگرفته از یک قرارداد خصوصی است نسبت به طرفین ، سایر اشخاص و مراجع قضایی آثاری پیدا می کند که در این مقاله توسط حسین ادیب وکیل پایه یک دادگستری و وکیل متخصص دعاوی داوری به اختصار توضیح داده  می شود :

اول- اثر داوری نسبت به طرفین

منظور از اثر شرط داوری چیست ؟ درواقع طرفین طبق شرط داوری موظفند حق رجوع مستقیم خود را به دادگاه را از خود سلب می کنند به عبارت دیگر با پیش بینی شرط داوری طرفین متعهد می شوند که به یکباره و مستقیم به دادگستری مراجعه نکنند مگر اینکه شرط داوری به طریقی زایل شده باشد از نظر تحلیل حقوقی باید گفت شرط داوری یک قرارداد الزام آور است و با وجود آن ، نباید به مرجع دیگری مراجعه داشت همچنین از نظر فقهی نیز گفته اند ” شرایط در ضمن عقد شرعی نافذ و لازم الوفا است 0″ اصل لزوم عقد و التزام به تعهدات آن اقتضا دارد که طرفین به مفاد شرط داوری پایبند باشند ازنظر تحلیلی میتوان مضمون شرط داوری را به هرکدام از موارد ” اسقاط حق ” یا ” تعهد به عدم اعمال حق ” تعبیر کرد درهرصورت باید گفت که یکی از طرفین نمی تواند بدون توافق دیگری ، شرط را نادیده بگیرد و به بهانه عدم اسقا حق به مرجع دیگری رجوع کند . اما نکته کاربردی در رویه قضایی که باید به آن اشاره کنیم زمانی است که خواهان دعوی خود رابدون توجه به شرط داوری در دادگاه طرح می نماید و در این صورت با دو فرض روبرو هستیم فرض اول ؛ خوانده سکوت میکند و نسبت به شرط داوری سخنی نمی گوید و در فرض دوم ؛ صراحتا نسبت به شرط داوری ایراد می کند و خود را پایبند به توافق قراردادی در خصوص شرط داوری می داند . پاسخ در فرض دوم کاملا روشن است بدون شک درصورت وجود ایراد شرط داوری از ناحیه خوانده ،دادگاه دعوی را قابل استماع ندانسته و به صدور قرار عدم استماع اقدام می نماید اما در فرض اول در رویه قضایی تردید وجود دارد اجازه بدهید فرض اول را به دو فرض جزئی تر تقسیم کنیم فرض الف ،  اینکه سکوت خوانده را می توان حمل بر قبول ضمنی عدول از شرط داوری دانست ؟ بخصوص وقتی که به طریقی حضور خود را در پرونده اعلام می کند چه با ارسال لایحه دفاعیه چه با صرف حضور در جلسه و حتی بدون ایراد هیچ دفاعی امضای صورتجلسه نماید به نوعی عدول ضمنی خود را از شرط داوری و توافق خود را با خواهان بر سر اسقاط شرط داوری عملا اعلام نموده است با فرض ب ،  وضعیتی که خوانده در جلسه حضور نیافته و هیچ لایحه ای هم ارسال نداشته وضعیت کمی متفاوت خواهد بود .. به نظر میرسد در فرض ب رویه قضایی غالبا تمایل دارد شرط داوری را معتبر بداند و قرار عدم استماع صادر نماید البته این درصورتی است که اولا – خواهان مستندی از ناحیه خوانده مثبت عدول خوانده از شرط داوری به دادگاه ارائه نکرده باشد ثانیا-دادگاه متوجه وجود شرط مذکور در قرارداد شده باشد ولی در فرض الف کمی وضعیت متفاوت است وممکن است شرایط هرپرونده با پرونده دیگری وضعیت را به گونه ای متفاوت جلوه دهد و تصمیم قضایی را تغییر دهد مع الوصف انچه منطقا صحیح به نظر میرسد پذیرش عدول از شرط داوری از ناحیه خوانده است زیرا که با ارسال لایحه و یا حضور در جلسه دادرسی و عدم ایراد به شرط داوری درواقع صلاحیت دادگاه را پذیرفته است و نباید در این خصوص تردید داشت .

دوم-اثر داوری نسبت به سایر اشخاص

منظور از سایر اشخاص ، اشخاص ثالث است منظور از اشخاص ثالث ، اشخاصی ست که طرفین قرارداد داوری نبوده اند و اثار شرط داوری متوجه آنها نمی باشد اما برخی از این افراد ثالث بعدا ممکن است به موجب اسباب ارادی یا قهری اثار قرارداد بر آنها تحمیل گردد این روی باید قائم مقام را مورد بررسی قرار دهیم اگر منظور قائم مقام از اسباب قهری باشد که به سبب فوت به انها منتقل می گردد اثار داوری شامل آنها نمی شود زیرا به موجب ماده 481 قانون آئین دادرسی مدنی داوری با فوت یا حجر یکی از طرفین دعوی زایل می گردد و درواقع سالبه به انتفا موضوع می شود و موضوعیتی پیدا نمی کند که ورثه بخواهند دراین زمینه ورود کنند مگر توافق جدیدی با طرف قرارداد بکنند ولی اگر منظور از قائم مقام ، قائم مقام خاص باشد یعنی کسی که به سبب انتقال موضوع قرارداد قائم مقام شده است وضعیت متفاوت است و باید مورد بررسی قرار بگیرد هرچند در این زمینه اندکی تفاوت نظر در دکترین حقوقی وجود دارد ولی به نظر میرسد عقیده ای که می گوید منتقل الیه به شرط داوری مقرر بین طرفین قرارداد که یک از انها ، تمام یا بخشی از حق خود را به او منتقل کرده است ماخوذ نیست زیرا با انتقال حق عینی ، تنها ، حقوق و تعهدات وابسته ای که عرفا یا عقلا از لوازم تکمیل کننده آن به شمار می آیند و یا جدا کردن آنها از حق مذکور ، به لغو شدن می انجامد ، منتقل می شود نه اینکه هرچه بین طرفین مقرر شده است منتقل شود اصد عدم انتقال توابع مشکوک است زیرا انتقال دلیل می خواهد و با تردید نمی توان آن را ثابت دانست داوری به معنای عدول از مراجعه مستقیم به دادگاه است و تحقق آن در رابطه با افراد ، باید بدون تردید باشد 

سوم-اثر داوری نسبت به مرجع قضایی

سوم-اثر داوری نسبت به مرجع قضایی مهمترین اثر داوری نسبت به مرجع قضایی اینجاست که صلاحیت مستقیم مرجع دادگستری نادیده گرفته می شودمگر در مواردی که به موجب قانون دخالت دادگستری مجاز شمرده شده است مانند تعیین داور در موارد خاص و رسیدگی به دعوی ابطال رای داوری و نیز نظارت قضایی بر اجرای رای داور قانون اجازه داوری را در قدم اول و مستقیما به منظور نفی صلاحیت از دادگاه به طرفین اعطا می نماید و درواقع به جای دادگستری جانشینی به نام داور معین می سازد و از آنجا که می توان صلاحیت مستقیم دادگاه را از طریق توافق دیگر ، بازگرداند درصورت عدم طرح ایراد از سوی خوانده دادگاه راسا نمی تواند دعوی را غیرقابل استماع بداند